سفارش تبلیغ
صبا ویژن
با آبْ خود را از بوی آزارنده پاک کنید و به خودتان برسید که خداوند ـ عزّوجلّ ـ، بنده پلشتی را که هرکس کنارش بنشیند، از [بوی بد] او رنجه شود، دشمن می دارد . [امام علی علیه السلام]

حرفهایی هست برای گفتن که اگر گوشی نبود نمی بودند و حرفهایی هست برای نگفتن

 

 

 

حرفهایی که هرگز سر به ابتذال گفتن فرود نمی آورند.حرفهایی شگفت زیبا و اهورایی همین

 

 

 

هایند و سرمایه ی ماورایی هر کسی به اندازه ی حرفهایی است که برای نگفتن دارد.حرفهایی

 

 

 

 بیتاب و طاقت فرسا که همچون زبانه های آتشند و کلماتش هر یک انفجاری را به بند کشیده اند

 

 

 

 

 

کلماتی که پاره های بودن آدمیند.اینان هماره در پی یافتن مخاطب خویشند اگر یافتند یافت می

 

 

 

شوندو در صمیم وجود او آرام می گیرند و اگر مخاطب خویش را نیافتند نیستند.و اگر او را گم

 

 

 

کردند روح را از درون به آتش می کشند و دمادم حریق های دهشتناک عذاب برمی افروزند.....

 


کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط زهرا محمدی 87/6/24:: 7:44 صبح     |     () نظر

مگر با کلمات می توان از علی سخن گفت ؟

باید به سکوت گوش فرا داد تا از او چه ها می گوید ؟ او با علی آشناتر است.

« دکتر علی شریعتی »

( اسلام شناسی ، ص ??? )

علی کسی است که نه تنها با اندیشه و سخنش ، بلکه با تمام وجود و زندگی اش به همه  ی دردها و نیازها و همه ی احتیاج های چند گونه بشری در همه دوره ها پاسخ می دهد .

« دکتر علی شریعتی »

( ما و اقبال ، ص ?? )


کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط زهرا محمدی 87/6/12:: 9:41 صبح     |     () نظر

رویای رسیدن به تو را با جان قسمت می کنم

و رویای دیدنت را با ستاره شاید وقتی به تو میرسم

 در خواب غفلت باشم... شاید ان

قدر جذب تو شوم که خود را گم کنم


کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط زهرا محمدی 87/5/29:: 9:47 صبح     |     () نظر

سلام دوست من اگر اومدی منو بی خبر نزار

کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط زهرا محمدی 87/5/22:: 2:56 عصر     |     () نظر


کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط زهرا محمدی 87/5/22:: 2:55 عصر     |     () نظر

خدا کند که بهار رسیدنش برسد
شب تولد چشمان روشنش برسد
چو گرد بر سر راهش نشسته‌ام شب و روز
به این امید که دستم به دامنش برسد
هزار دست پر از خواهشند و گوش به زنگ
که آن انارترین روز چیدنش برسد
چه سال‌ها که در این دشت خوشه چین ماندم
که دست خالی شوقم به خرمنش برسد
بر این مشام و بر این جان چه می‌شود یا رب
نسیمی از چمنش بویی از تنش برسد
خدای من دل چشم‌ انتظار من تا چند
به دور دست فلک بانگ شیونش برسد
چقدر بر لب این جاده منتظر ماندن
خدا کند که از آن دور توسنش برسد


کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط زهرا محمدی 87/5/22:: 9:33 صبح     |     () نظر

کجاست لحظه دیدار


 

میان بغض، سکوتی از جنس فریاد است


 

بیا، که دیده، تو را آرزوی دیدار است


کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط زهرا محمدی 87/5/22:: 9:31 صبح     |     () نظر

در روزهای ساکت دلتنگی

با خاطرات گرم و دل انگیزت


 

پیمانه می زنم که تو باز آیی...


 

آری بهار آمده اما من

 

با چشم های خیس و زمستانی


 

در انتظار فصل بهاری که...


 

همراه با شکوفه تو می آیی


 

هر بار می روی که بیایی زود


 

شعرم بدون قافیه می ماند...


 

حقم نبود این همه من...بی تو...


 

این انتظار و این همه تنهایی


 

با آرزوی ساده یک دیدار


 

من همیشه چشم به راه تو.....


 

من تا همشه منتظری بی تاب......


 

این است انتظار اهورایی!


 

در روزهای ساکت دلتنگی


 

با هرچه از تو  مانده برای من


 

سر می کنم.....تو باز می آیی ....آه...


 

این را به من نگو که نمی آیی....


 

 


کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط زهرا محمدی 87/4/1:: 1:56 عصر     |     () نظر