منتظرم سالهاست که منتظرم
ودرحسرت نگاهی سرشارازعشق فریادمیکشم
درحسرت نگاهی آمیخته باسکوت سکوتی رساترازفریادهای هزاران ساله.
گویی گم شده ام وازخودم وازهمه وکسی جزدل راهنمای حسرتهایم نیست.
دلی که میسوزد وهیچ گوشی شنوای آن نیست.دلی که میسوزد وهیچ دوایی برایش نیست
دلی که میسوزد و جز آه هیچ ندارد.
باچشمانی پراز اشک منتظرم .
به کدام سرزمین و
کجا دنبال تو بگردم که سوزش دلم را وسردی ام را آرامشی گرم باشی.
کلبه ات کجاست ونشانی ات چیست؟
ای سلطان دلهای
نا آرام نشانی ات را از که بپرسم وبه که بگویم به تو محتاجم......
کلمات کلیدی: