سفارش تبلیغ
صبا ویژن
آن که راز خود را نهان داشت ، اختیار را به دست خویش گذاشت . [نهج البلاغه]

من مپرس که بر من چه حال می گذرد

چو روز وصل توام، در خیال می گذرد

>><< 

من هرچه دیده ام ز دل و دیده دیده ام

گاهی ز دل بود گله ، گاهی ز دیده ام

>><< 

مباد دل ز هوای تو یک زمان خالی

که بی هوای تو ام تن بود ز جان خالی

>><< 

گویند که هر چیز به هنگام، بوَد خوش

ای عشق چه چیزی که خوشی در همه هنگام

>><< 

ای نگاهت نخی از مخمل و از ابریشم

من فقط به تو می اندیشم

 

آقاجون تو کی می خوای بیای

هر روز به امید آمدنت چشمهار ا شستشو می دهم

 

م

کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط زهرا محمدی 87/7/20:: 11:14 صبح     |     () نظر