پروردگارم ،مهربان من
از دوزخ این بهشت، رهایی ام بخش!
در اینجا هر درختی مرا قامت دشنامی است
و هر زمزمه ای بانگ عزایی
و هر چشم اندازی سکوت گنگ و بی حاصلی ...
در هراس دم می زنم
در بی قراری زندگی می کنم
و بهشت تو برای من بیهودگی رنگینی است
من در این بهشت ،
همچون تو در انبوه آفریده های رنگارنگت تنهایم.
"تو قلب بیگانه را می شناسی ، که خود در سرزمین وجود بیگانه بودی"
"کسی را برایم بیافرین تا در او بیارامم"
دردم ، درد "بی کسی" بود
« دکتر علی شریعتی»
کلمات کلیدی:
صدای تو صدای مهربان است
نگاه گرم تو آرام جان است
دلت آبی به رنگ پاک دریاست
نشستن در کنارت مثل رویاست
شریکی تو همیشه در غم من
تو معنای شگفتی ، مادر من
مرا از شیره جانت خوراندی
مرا با مهر و عشقت پروراندی
گذشت و طی شد عمر تو به پایم
کسی را جز تو ، ای مادر ،
امروز مادرم مریض بود که آمدم سر کار و همش دلواپسم آقا جان برایت از مادر نوشتم فدای تو من جز مادرم کسی رو ندارم تنها عزیز دنیام مادرمه از خدا می خواهم از عمرم بردارد و روی عمر مادرم بگذارد خدا جونم خواهش می کنم ..... خواهش ..........
کلمات کلیدی:
من مپرس که بر من چه حال می گذرد
چو روز وصل توام، در خیال می گذرد
>><<
من هرچه دیده ام ز دل و دیده دیده ام
گاهی ز دل بود گله ، گاهی ز دیده ام
>><<
مباد دل ز هوای تو یک زمان خالی
که بی هوای تو ام تن بود ز جان خالی
>><<
گویند که هر چیز به هنگام، بوَد خوش
ای عشق چه چیزی که خوشی در همه هنگام
>><<
ای نگاهت نخی از مخمل و از ابریشم
من فقط به تو می اندیشم
آقاجون تو کی می خوای بیای
هر روز به امید آمدنت چشمهار ا شستشو می دهم
م
کلمات کلیدی:
می گویند از صبح بنویس از آفتاب ومن چگونه از خورشید بنویسم وقتی تمام وقت باران پنجره ی چشمانم را شسته است همه دلشان نقش های مثبت میخواهد وآدم های خوشحال
اما من گمان می کنم این خیلی خوب است که نمی توانم ادای آدم های خوشبخت را در بیاورم
کلمات کلیدی:
حرفهایی هست برای گفتن که اگر گوشی نبود نمی بودند و حرفهایی هست برای نگفتن
حرفهایی که هرگز سر به ابتذال گفتن فرود نمی آورند.حرفهایی شگفت زیبا و اهورایی همین
هایند و سرمایه ی ماورایی هر کسی به اندازه ی حرفهایی است که برای نگفتن دارد.حرفهایی
بیتاب و طاقت فرسا که همچون زبانه های آتشند و کلماتش هر یک انفجاری را به بند کشیده اند
کلماتی که پاره های بودن آدمیند.اینان هماره در پی یافتن مخاطب خویشند اگر یافتند یافت می
شوندو در صمیم وجود او آرام می گیرند و اگر مخاطب خویش را نیافتند نیستند.و اگر او را گم
کردند روح را از درون به آتش می کشند و دمادم حریق های دهشتناک عذاب برمی افروزند.....
کلمات کلیدی:
مگر با کلمات می توان از علی سخن گفت ؟
باید به سکوت گوش فرا داد تا از او چه ها می گوید ؟ او با علی آشناتر است.
« دکتر علی شریعتی »
( اسلام شناسی ، ص ??? )
علی کسی است که نه تنها با اندیشه و سخنش ، بلکه با تمام وجود و زندگی اش به همه ی دردها و نیازها و همه ی احتیاج های چند گونه بشری در همه دوره ها پاسخ می دهد .
« دکتر علی شریعتی »
( ما و اقبال ، ص ?? )
کلمات کلیدی:
رویای رسیدن به تو را با جان قسمت می کنم
و رویای دیدنت را با ستاره شاید وقتی به تو میرسم
در خواب غفلت باشم... شاید ان
قدر جذب تو شوم که خود را گم کنم
کلمات کلیدی:
کلمات کلیدی:
خدا کند که بهار رسیدنش برسد
شب تولد چشمان روشنش برسد
چو گرد بر سر راهش نشستهام شب و روز
به این امید که دستم به دامنش برسد
هزار دست پر از خواهشند و گوش به زنگ
که آن انارترین روز چیدنش برسد
چه سالها که در این دشت خوشه چین ماندم
که دست خالی شوقم به خرمنش برسد
بر این مشام و بر این جان چه میشود یا رب
نسیمی از چمنش بویی از تنش برسد
خدای من دل چشم انتظار من تا چند
به دور دست فلک بانگ شیونش برسد
چقدر بر لب این جاده منتظر ماندن
خدا کند که از آن دور توسنش برسد
کلمات کلیدی: